ازملَک و پریان سَرتری
ازملَک و پریان سَرتری
مهربان ترازتودردنیاندیدم خواهری
این زبانم قاصراست ازوصف تو
چون تورویایی ومن خاکستری
چشم تو دُرِ نایاب است عزیز
ابروانت همچوشمشیرنبرداست تیز تیز
دلخوشم درآسمان چون باتواَم
خواهرم ازطالعم اشکی نریز
گرنباشی من عصایم سربی است
باتوهرشب آسمانم آبی است
هرکُجا باشم،به یادت قانعم
چون که مهرت دردلم حکاکی است
آرزوی است بردلم خوشبختی ات
روحم وجان وتنم قربانی ات
قرن هاست کس ندیده درزمین
این همه صداقت،پاکی وانسانیت
هرچه گفتم قطره ایست ازمهر او
خواهری چون او رویاییست برسرم
دوستت دارم عشق جان
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۷ ساعت 15:31 توسط گیلاس بنفش🍒💜
|